دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

شاید

میدونید چیه؟ الان که برمیگردم به عقب میبینم شاید بقیه حق داشتن در نگاه اول از من بدشون بیاد... فکر کنن من آدم مغرور و از خود راضی ای هستم وکلا از نزدیک شدن به من دوری کنن.جمله همیشگی دوستام این بود که ما قبل شناختنت فکر میکردیم تو خیلی مغروری و ازت بدمون میومد.چرا؟ چون آدم  بسیارخجالتی بودم ولی در عین حال سیسم شبیه از دماغ فیل افتاده ها بود.

واقعا واقعا واقعا میگم این شغل مثل یه معلم سرسخت منو مجبور کرد پوسته های قدیمی مو بشکافم و از نو زاده بشم.یعنی شاید اگه صد جلسه تراپی میرفتم به این سرعت تغییر نمیکردم.نمیتونستم با غریبه ها صحبت کنم، نمیتونستم وقتی کسی باهام صحبت میکنه تو چشماش نگاه کنم، نمیتونستم وقتی یکی باهام با عصبانیت یا جدیت صحبت میکنه جلوی گریه مو بگیرم، حالا میبینم رگ گلوی مسافر داره پاره میشه و سرتاپای مارو واسه تاخیر یا هرچیزی که دستمون نیست میشوره و با لبخند میگم : حق با شماست.بفرمایین یه نوشیدنی میل کنید یکم آروم شید.به راحتی کنار کسایی که زمانی بهشون جواب رد دادم کار میکنم و میگیم میخندیم انگار هرگز اتفاقی نیفتاده،وقتی یه مهماندار جدید میره تو دسشویی هواپیما-که پناهگاه تازه کاراست- گریه کنه بغلش میکنم و میگم همه مون یه روز اینجا بودیم، درست میشه. و خیلی چیزای دیگه.با همه سختی ها و مصائبی که داره من آدم نمک نشناسی نیستم و قدردان همه اینا.

حالا نه اینکه همه مشکلاتم صد در صد حل شده باشه ها هنوز جای کار زیاد دارم.مثلا دیشب قرار بود بریم کنسرت.غروب اومدم یه نگاهی بندازم به کمد ببینم چی بپوشم دیدم عه عه عه من از سال 1401 لج کردم و هیچ شالی نخریدم.هرچی دارم کرکی و بور شده و غیر قابل پوشیدنه.کم کم حس کردم اضطراب اجتماعیه از اون گوشه داره یواش یواش میاد به سمتم...همه چیمو زیر سوال میبره و من هیچی ندارم بپوشم :)))بعد از اینکه موجودی تمام آنلاین شاپایی که بهشون اعتماد داشتم چک کردم و چیزی نصیبم نشد یه نفس عمیق کشیدم گفتم اشکال نداره همه چی خوبه اصلا شب سیاه -گاو سیاه- پرزای روی شال دیده نمیشه که.و چون محل برگزاری کنسرت جای شلوغی بود تصمیم گرفتیم با مترو بریم.لعنت به من که همون دوتا دونه ایستگاه طاقت نیاوردم و وقتی دست فروش شال مشکی شو سعی داشت بهم غالب کنه و میدیدم که جنسش نایلون خالصه، نتونستم به اون حس لعنتی غلبه کنم و خریدمش .بله، من موندم و دوتا شال سیاه که یکی از یکی داغون تر.هی فکر کردیم حالا اون یکی رو چیکارش کنیم به این نتیجه رسیدم که تو  اون مسیر کارتن خواب زیاد هست میدم به یکی شون.و هوا در حدی سرد بود که دریغ از یک بی خانمان! دریغ از یک دوره گرد حتی.دیگه نزدیک محل کنسرت شده بودیم که ردا گفت آویزون کن از سطل آشغال یکی برمیداره.گفتم آخه خیلی بوی بد میده دلم نمیاد :"( و تصمیم گرفتم بندازم دور گردن یه درخت.درختا هم سردشون میشه دیگه :)

خلاصه این کنسرت از بهترین تجربه های زندگیم بود و علاقم به گروه "بالزن" دو چندان شد و وقتی بعد از خداحافظی آهنگ شاید رو یبار دیگه به اصرار تماشاچیا اجرا کردن علاقم سه چندان شد.توی اون تاریکی دیگه نه به شالم فکر میکردم نه خودم نه اضطرابم.مثل یه پر معلق در هوا که نمیدونه کی و کجا قراره  بیاد  روی زمین  خودمو سپردم به صدای جادویی گیتار الکتریک و امیر بال افشان.


بعدا نوشت 1:داشتیم برمیگشتیم دیدم شالم هنوز دور گردن درخته، خوشحال شدم. :)

بعدا نوشت 2: انقدر این گروه خوبه که دوست داشتم براتون چنتا از آهنگاشونو بذارم ولی دلم نمیاد بدون کپی رایت یه جور خیانته.اگه به سبک بلوز راک علاقه دارید اسم چنتا از آهنگاشونو مینویسم گوش کنید و به نظرم اگه علاقه ندارید بازم گوش کنید چون بعضی وقتا آدم نمیدونه چی دوست داره. شاید، رنگین کمان، پرنده ی آبی، صیاد،پایان.

بعدا نوشت3: ردا: مخفف ریش دار آقا-همسر بنده




نظرات 9 + ارسال نظر
رامین دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 03:29 ب.ظ

رفتم گوش کردم واقعا صداش خوبه. آدم با گوشی کیف میکنه از صدا چه برسه به اجرای زنده و کنسرت حتما خیلی خوش گذشته باز هم معرفی کنید از این بند ها.

رامین انقدر نگران بودم که مثل خیلیای دیگه اجرای زنده ش بد باشه ولی به معنای واقعی مسحور شدم... استوریاشون هنوز هست تو پیج اینستاشون اگه دوست داشتی نگاه کن.
@balzan.official
واقعا هنرمند بودن.
حتما معرفی میکنم

رامین دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 03:36 ب.ظ

ولی ای کاش کمی گیتار الکتریک رو خرکی تر میزدن وسط آهنگ ها. همینطور نرم شروع میکردن و وسط هاش ریتم رو تند میکردن کمی متال میشد

یکی دو تا از اجراهای دیشبش اونجوری بود با اینکه عادت داشتم ولی رسیدم خونه سردرد داشتم.

ربولی حسن کور دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 04:34 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
همین چند روز پیش بود که خانم مسئول پذیرش یکی از درمونگاهها بهم گفت: دکتر به این سنگینی تا حالا ندیده بودم اصلا سرتو بالا نمیاری به خانمها نگاه کنی! نمیدونه من کلا همین طوریم!
اسم این گروهو تا حالا نشنیده بودم. بعدا برم دانلود کنم ببینم میپسندم یا نه؟

سلام بر دکتر.
واقعا این موردیه که اکثر خانم ها توجه میکنن و خیلی براشون جذابه.مخصوصاشغلایی مثل شغل شما.
حتما اگه گوش کردین نظرتونو بگین ببینم معرفیم به درد بخور بوده یا نه.

سمیرا دوشنبه 26 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام عزیزم، چه پست جذابی مخصوقا تقدیم شال به درخت

سلام سمیرا جون. ممنون از نظر زیبات

مونا سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 07:13 ق.ظ https://motherofflowers.blogsky.com/

خوشحالم که به وبم سر زدی و پیدات کردم
رفتی تو لیست وبلاگ های مورد علاقه ام

سلام مونا جون خیلی خیلی خوش اومدی

لیمو سه‌شنبه 27 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 08:41 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com

اِه منم دقیقا این حس رو تجربه کردم اما خودم رو دلداری دادم که ایرادی نداره. که اگر دیگرانی هم مثل من از اون وقت شال نخریدن درک میکنن :))

نه اون پارت «منو درک میکنن» رو متاسفانه من ندارم. اصلا دلم نمیخواد کسی متوجه من بشه که بخواد درکم بکنه یا نکنه.ترجیح میدم نامرئی باشم.و واقعا هم انقدر همه اون شب تیپ های عجیب و زیبا داشتن که من نامرئی بودم.همینجوری نگاشون میکردم و ذوق میکردم که چقد همه خارجین

ربولی حسن کور چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 01:27 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
الان آهنگ شاید را گوش دادم
به نظرم برای بعضی مواقع خاص خوبه. مثلا توی جاده.

سلام.
پس فکر کنم اونجوری که باید نظر شمارو جلب نکرد

گیل‌پیشی چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 08:44 ب.ظ http://Www.temmuz.blogsky.com

همیشه به شادی و جشن
ردا رو چطور اختراع کردی دخترم

ممنونم عزیزم
دیدم هر دفعه بخوام کامل بگم خیلی طول میکشه
بخوام تو بحرشم برم انتخاب خوبیه.

بهزاد پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1403 ساعت 03:36 ب.ظ

دختر تو از بچگیت یادمه پررو بودی سریعم جواب پس میدادی تو کی خجالتی بودی!؟
ولی خداروشکر که میتونی ارباب رجوع رو بدون برخورد فیزیکی رد کنی.


تو فضای مجازی بله حسابی قلدر بودم در واقعیت اما نه.کاملا برعکس
فکر کنم اون قسمت از سیستم عصبیم که مختص واکنش شدید یا فیزیکیه از بین رفته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد