اااااااااااااااااااااااااااااااااااه!! نمی دونید دیشب ساعت یک ونیم- دو خدا چه پارتی راه انداخته بود تو آسمون شهر ما!!! رقص نور...رقص نور...!!!خیلیییییی خفن بود! ولی صداهاش زیاد خفن نبود!
آخه من یه خورده ترسوام!! همچین می خواستم خمیر دندونو بردارم مسواک بزنم یهو یه صدایی اومد!
باورتون نمیشه چقد بلند بود!ا انگار یه بمب ترکید! منم از ترس از دستشویی پریدم بیرون دویدم پیش مامانم!!
هر هر هر!! خودمم خندم گرفت از این عکس العمل!!!
وایییی بچه ها یه اعتراف کنم؟ امسال اولین سالیه که نمی خوام مدرسه زود بیاد...
هر روز میگم فردا بیدار شدم واسه کنکور می خونم.اما کی شب ساعت ۳ بخوابه می تونه صبش زود بیدار شه که من بتونم؟! راس ۱۲ بیدار میشم. اولم کامپیوترو روشن می کنم.
این ماه رمضونم جفت پا اومد وسط زندگیمون باشگاهمونو تعطیل کرد...باز به خاطر بسکتبال هرروز ساعت ۷ بیدار میشدم...مردادم داره تموم میشه...از اسم کنکور متنفرمممممممممممممممممممممممممممم....!