دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

الو پپه تو صندوق کیلو کیلو جنسه

دو تا پست قبلی رو که نوشتم، یه بی شعوری، بدون اینکه حتی بشناستم و بشناسمش  یا حتی منظور نوشته مو بفهمه، نوشته بود گمشو برو همون جایی که بودی وگرنه میام بالا سرت  فقط سریع کامنتشو حذف دائم کردم که نرم به ایمیلش و سر تا پاشو جوری که لایقشه مورد عنایت قرار بدم.

انگار این قضیه ترولینگ و فحاشی به کسی که نمیشناسیش از توییتر و اینستاگرام به وبلاگا هم سرایت کرده.قدیما چقدر این فضا امن بود‌. 

خلاصه دوست داشتم دیشب که این داستانا شد، احوالی ازش بپرسم.و بگم الان متوجه منظور من شدی نادان؟ خواستی فرار کنی شمال جا نداشتی بگو ما آشنا زیاد داریم.

شمالیا مهمون نوازن دیگه چیکار کنیم.


#موقت

I was born dead just so I could die again