دنیای این روزای من...

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست! مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است...

دنیای این روزای من...

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست! مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است...

Field of Innocence


I still remember the world
From the eyes of a child

هنوز دنیایی را که از منظر یک کودک می دیدم را بیاد دارم
Slowly those feelings
Were clouded by what I know now

و حال آن احساسات کم کم بخاطر چیزهایی که هم اکنون می دانم تیره شده اند

Where has my heart gone?

قلبم کجا رفته است
An uneven trade for the real world

تجارتی نا برابر برای دنیایی واقعی
Oh I, I want to go back to
Believing in everything and knowing nothing at all

آه،میخواهم باز به باوری بازگردم ، باوری بر تمام چیزهایی که هیچ نمیدانم

I still remember the sun

هنوز خورشیدی را به یاد دارم
Always warm on my back

که همیشه گرمایش بر پشتم می تابید
Somehow, it seems colder now
وی حالا، به نحوی، گرمایش فروکش کرده است


Where has my heart gone?

قلبم کجا رفته است
Trapped in the eyes of a stranger

آیا در چشمان غریبه ای اسیر گشته
Oh I, I want to go back to
Believing in everything

آه، میخواهم باز همه چیز را باور کنم



Iesu, Rex admirabilis

O Jesus, King most wonderful

آه ای مسیح، ای بهترین پادشاه
et triumphator nobilis,

the conqueror renowned

ای فاتح نامدار
dulcedo ineffabilis,

the sweetness most ineffable,

ای شیرین ترین ناگفته ها
totus desiderabilis.

entirely desirable.

ای نهایت مطلوب من

"As the years pass by
Before my face,

در حالی که سالها از پیش رویم می گذرند
As wars rage before me,

و در حالی که جنگ ها مرا دیوانه می کنند
Finding myself
In these last days of existence,

خود را در این روزهای هستی میابم
This parasite inside me,

و این طفیلی من است
I forced it out.

آن را از خود دور کردم
In the darkness of the storm

در تاریکی توفان
Lies an evil,

شیطانی آرامیده
But it's me."

اما آن شیطان خود من هستم

Amy:
Where has my heart gone?

قلبم کجا رفته است
An uneven trade for the real world

تجارتی نا برابر برای دنیایی واقعی

Oh I, I want to go back to
Believing in everything

آه، میخواهم، میخواهم باز همه چیز را باور کنم

Oh where, where has my heart gone

آه، کجا،قلبم کجا رفته
Trapped in the eyes of a stranger

آیا در چشمان غریبه ای اسیر گشته

Oh I, I want to go back to
Believing in everything

آه، میخواهم، می خواهم باز همه چیز را باور کنم


I still remember.

هنوز به یاد دارم...





بعدا نوشت 1: این همون آهنگیه که در حال حاضر رو وبلاگمه.

واقعا معنیش قشنگه...


بعدا نوشت 2:قشنگه!!! لایک!!!

پرسیدم چه طور بهتر زندگی کنم...؟

   با کمی مکث جواب داد:                                           


گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو . ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن ، وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

 


پرسیدم ، آخر …. ،

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی … ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

کوچک باش و عاشق … که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد

 

 

 

 

 

و ادامه داد …

 

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو … ،

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد ...

 

 

که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :

زلال باش …. ،‌ زلال باش …. ،

فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،

زلال که باشی ، آسمان در تو پیداست.

دو چیز را همیشه فراموش کن:

خوبی که به کسی می کنی

بدی که کسی به تو می کند

 

همیشه به یاد داشته باش:

در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار

در سفره ای نشستی شکمت را نگه دار

در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار

در نماز ایستادی دلت را نگه دار

 

دنیا دو روز است:

یک روز با تو و یک روز علیه تو

روزی که با توست مغرور مشو و روزی که علیه توست مایوس نشو. چرا که هر دو پایان پذیرند.

به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش نگاه ندارد

به دستانت بیاموز که هر گلی ارزش چیدن ندارد

به دلت بیاموز که هر عشقی ارزش پرورش ندارد

 

دو چیز را از هم جدا کن:

عشق و هوس

چون اولی مقدس است و دومی شیطانی، اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی.

 

در دنیا فقط ۳ نفر هستند که بدون هیچ چشمداشت و منتی و فقط به خاطر خودت خواسته هایت را بر طرف میکنند،

پدر و مادرت و نفر سومی که خودت پیدایش میکنی،

مواظب باش که از دستش ندهی و بدان که تو هم برای او نفر سوم خواهی بود.

 

چشم و زبان ، دو سلاح بزرگ در نزد تواند، چگونه از آنها استفاده میکنی؟ مانند تیری زهرآلود یا آفتابی جهانتاب، زندگی گیر یا زندگی بخش؟

 

بدان که قلبت کوچک است پس نمیتوانی تقسیمش کنی، هرگاه خواستی آنرا ببخشی با تمام وجودت ببخش که کوچکیش جبران شود.

 

هیچگاه عشق را با محبت، دلسوزی، ترحم و دوست داشتن یکی ندان، همه اینها اجزاء کوچکتر عشق هستند نه خود عشق.

 

همیشه با خدا درد دل کن نه با خلق خدا و فقط به او توکل کن، آنگاه می بینی که چگونه قبل از اینکه خودت دست به کار شوی ، کارها به خوبی پیش می روند.

 

از خدا خواستن عزت است، اگر برآورده شود رحمت است و اگر نشود حکمت است.

 

از خلق خدا خواستن خفت است، اگر برآورده شود منت است اگر نشود ذلت است.

 

پس هر چه می خواهی از خدا بخواه و در نظر داشته باش که برای او غیر ممکن وجود ندارد و تمام غیر ممکن ها فقط برای شماست.

 


...

در عرض یک دیقه میشه یه نفرو خرد کرد...

در یک ساعت میشه یه نفرو دوست داشت و در یک روز...فقط یک روز میشه عاشق شد...

ولی یک عمر طول می کشه تا کسی رو فراموش کرد...



آهنگ وبلاگم خیلی قشنگه...

خیلی دوستش می داریم...


مرسی ایوانسنس....!!


صداتو عشق است!!!



اینم لینک دانلودش:


http://mihanlyrics.com/wp-content/uploads/2011/08/09%20-Hello.mp3

حال من....دست خودم نیست!!!!! واقعا!! :دی

سلام.

فقط اومدم خبر بدم که اینجانب در بستر مرگ افتاده و به زودی به رحمت الهی می رود!

من...! تابستون!!! 

آنفولانزا گرفتم!!!

اونم شهریور ماه!! الان باید از گرمایی کولر روشن بود.

انقد حالم بده..........

واسه همینش از شمال بدم میاد دیگه!

فقط باید واسه گردش اومد شمال! نه زندگی.

تابستونش مثل زمستونه.

اونم منی که سینوزیت شدید دارم.

اصلا من بزرگ شدم میرم آفریقا زندگی می کنم!

 ترجیح میدم از گرمایی بمیرم تا از سرما!!

آخه من عاااااااااااااااااااااشق خورشیدم(میزان عشقو حال کنید!!)

(البته ماهو بیشتر دوس دارم! ولی منظور آفتاب و گرما بود!)

خلاصه اگه دیدید غیبتم از یه هفته بیشتر شده بدونید هفتممه!!


فعلا!!

یادت هرگز نمی مونه...

بسه دیگه!

مردم انقد این آهنگو گوش دادم!

یادت هرگز نمی مونه... یادت هرگز نمی مونه...

فدای سرم که یادت نمونه.خر ما از کرگی دم نداشت.




!please care

توجه!!!! توجه!!!

این پست من مخصوص 6 نفره!

dj محمد- علی تنها-پریسا(pari74)- فافا-پیمان جدیده که دیروز اومده و پیمان قدیمیه.

بابا!!! به خدا مردم انقد اومدم وبلاگتون!! نمیشه نظر گذاشت اونوقت اسم آدمم در میره که میگن بی معرفتی سر نمی زنی آخه من چی کار کنم؟؟؟؟؟؟؟

با این سرعت مسخره ایران!

من خیلی عصبانیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حالا نمیشه یه کاریش کنین؟؟؟!!

یه ذره عکس کمتر بذارین تو وباتون!! ثواب داره به خدا!

اه!

...

شاید حس غریبی که من در میان واژه ها به دنبالش می گردم در کلام نگنجد...

شاید با من بودن کمی یکرنگی بخواهد...

یا کمی صداقت...

شاید تنفر هم دوست داشتنی باشد..

وقتی نامی از عشق برده نشود...

و دریابی هرچه که بود تنها یک بازی بود...و بازیچه تو بودی...

یک بازی عاشقانه ی بدون عشق.

شاید هنوز کسی شب ها به یاد تو آسمان را نگاه می کند...

تا بفهمد اگر آسمان این همه ستاره دارد پس چرا همیشه چشمهایش خیس باران است...



بعدا نوشت ۱: وقتی دلم می گیره بعضی وقتا یه چیزایی می نویسم که خودمم کف می کنم واقعا خودم نوشتم یا نه.!

بعدا نوشت ۲:نتیجه ی دانشگاه آزادمو از اینترنت در آوردم! ۲ تا مهندسی قبول شدم!

یکی برق الکترونیک لاهیجان-یکیم مهندسی صنایع اردبیل!

ولی یه چیزی واقعا باعث تعجبم شد!!!

عربیو زدم ۱۵٪!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(میزان تعجبو حال کنید!) تازه پیش نیازم نخواسته!!!

من!!!!!! عربی!!!!!!!!!!! پونزده درصد!!!

من که تو مدرسه عربیو از ۵ نمره می شدم نیم!!!

واقعا که!

تولدم مبارک!

10 ثانیه...فقط 10 ثانیه دیگه مونده...4...3...2...1...0

امشب یک سال دیگه گذشت از زندگی پر فراز و نشیب پریماه.

امشب پریماه دیگه 17 ساله نیست.

17 سال و 2 دقیقه!!!

نمی دونم چرا هر سال روز تولدم از همیشه بیشتر احساس غصه می کنم...

شاید واسه این که یک سال دیگه از عمرم گذشت و من هنوز راه زندگیمو مشخص نکردم...یک سال گذشت و من هنوز هدف درست و حسابی ندارم...

خب می دونید...همه میگن که من خیلی رک حرفامو می نویسم.

این طوری احساس راحتی می کنم.اما وقتی انقد راحت راجع به خودم می نویسم باعث میشه خواننده ها خیلی فکرا در بارم کنن.با وجود اینکه شاید واقعا اون طوری نباشم.

اما تو این دنیا درستش این طوره که ...همیشه تظاهر کنی که خوبی...همیشه تظاهر کنی که راضی هستی.همیشه باید یه نقاب رو صورتت باشه.اما من اون نقابو ندارم.علاقه ای هم ندارم به داشتنش...

با وجود این به خودم افتخار می کنم که یک سال دیگه از عمرم گذشت و من هنوز دروغ نمی گم...من هنوز همرنگ جماعت نشدم...

 سازمخالفم... من هنوز نقاب ندارم...

هه ! باز شروع به نوشتن کردم و آمپرم زد بالا!

تولدم مبارک!!!!

امیدوارم تا سال بعدم پریماه بمونم...نه یه صورتک متظاهر.

اومدم!!!

دیدید به دو هفته نکشید!!! دیدید من همونطور که آمپرم زود میره بالا زودم بر می گرده به حالت اولش!!! دیدید فقط واسه جلب توجه بود!!! دیدید می خواستم خود نمایی کنم!!!! دیدید گفتم من حالی به حالیم!!!! بسه دیگه فحشم ندید!! خودم همه رو قبول دارم!! اینا که چیز جدیدی نیست!! خب عادت می کنید!

اولا اینکه از همه تون تشکر می کنم که تو این مدت بهم سر زدید با اینکه می دونستید نیستم!!

دوما که الان ما مهم هستیم باید به ما همش توجه کنید هی برای ما نظر بذارید! هی به ما سر بزنید باز به ما سر بزنید دوباره سر بزنید!!!

سوما که نمی خوام واسه رفع تکلیف بیاین فوری یه نظر بدین! از شهریور ماه به بعد هر پستی جدیده باید نظر بدید!!!! :دی :دی :دی

چهارم این که خودم می دونم خیلی بی مزه ام!! :دی

 پنجم این که حواستونو جمع کنید!!! من دیگه بیکار نیستما !!! خیلی کار دارم!! انقد کار دارم...!!!!

اگه به خاطراین کنکور لعنتی نبود هیچ وقت نمی رفتم کلاس!

الان هم تست هم شیمی هم دیفرانسیل همه با هم آوار شدن رو سرم باید همش درس بخونم! تازه دیرم رفتم کلاس عقب افتادم کلی!

خلاصه از فردا منتظر همه تون هستم!

فعلا خداحافظ همگی!!