دنیای این روزای من...

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست! مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است...

دنیای این روزای من...

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست! مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است...

هروقت دیدین پریماه غیبش زده یا نظراتشو جواب نداده تایید کرده بدونین بازم سیم کامپیوترش نیست!

اه!



مدرسه من.۳

میدونی ضد حال یعنی چی؟؟؟

یعنی یه بارتو عمرت هماهنگ کنی با دوستات 2 روز نری مدرسه...بعد صبح ساعت 8 اولین نفری باشی که ناظمتون بهش زنگ می زنه میگه پاشو بیا مدرسه....!!!!  بعدشم بقیه نیان از صبح تا ساعت 12:30 بیکار بشینی تو کلاس با چند نفر دیگه! چرا؟؟؟ چون خونه تون اونور خیابون مدرسه ست ! صبح خوابیده بودم دیدم تلفنمون زنگ زد!! یه نگاه به ساعت کردم دیدم 8 و ربعه!! گفتم خود ناکسشه! گوشیو برداشتم میگم سلام خانوم مقصدی! میگه قصد نداری بیای مدرسه؟ گفتم هرسال همه بچه ها قبل عیدو بعد عید نمیان ما هم که میایم بیکار می شینیم معلما درس نمیدن که.گفت نه دبیر سر کلاسه الان داریم به همه زنگ می زنیم بیان!!(آره ارواح دمت! اگه یکی گوشیتو جواب داد شماره مدرسه رو دید...!!) خلاصه رفتیم صورتمونو بشوریم.اومدیم بیرون بابام میگه پریماه اینا چقد خاطرتو میخوان 2 بار 2 بار زنگ می زنن واست!! ناظمتون دوباره زنگ زد بهش گفتم داره میاد! هیچی دیگه رفتم تو اتاقم 10 دیقه همین جوری دور خودم چرخیدم! بعد یادم افتاد که باید کتابامو بردارم! مانتو شلوارمم که اصن اتو نکردم! یادش به خیر!! قبل عید همونطوری مچاله از تو لباسشویی پرتش کرده بودم یه وری... بعد بابام اومد گفت پریماه فکر نمی کنی این لباسات بعد عید به دردت بخورن؟ بعد تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتم همونطوری مچاله از کاور آویزونش کردم!! خلاصه مانتو رو اتو زدم! گفتم شلوارو دیگه بیخی ! شلوار لی میپوشم! حالا هرچی دنبال مقنعم می گردم نیست! مال خواهرمو کش رفتم!! حالا رفتم تو کلاس دریغ از یه نفر آدم!!! لعنتی!! باز گول خوردم!!! خلاصه جونم براتون بگه که الکی چرت زدیم سر کلاس! تا زنگ آخر جمعا شدیم 6 نفر!

حالا قسمت جالبش می دونید کجاست؟ صبح که همونجوری گیج و ویج داشتیم دور خودمون می گشتیم مامانه واسه خودش داشت سخنرانی می کرد! آره دیگه! شب تا نصفه شب بیدار میمونی ! صبح به زور باید بکشوننت مدرسه! تنبلی... فلانی!! گفتم میخوای با من پاشی بیای مدرسه ببینی چند نفر میان؟؟؟؟ به دیشب چه ربطی داره!! هیچکس نمی خواد امروز بیاد مدرسه! میگه:نری مدرسه که چی؟ بشینی پای کامپیتور؟ سر کنکورم همونا میان جوابارو بهت میگن! ای خداااااا...! یعنی میشه من یه روزیو ببینم که دیگه از دست این کنکور لعنتی راحت شده باشم؟؟؟ اون روز میاد یعنی؟ خلاصه ترجیح دادم مدرسه باشم تا خونه... هر چند مدرسه هم خانه دوم ماست!! خلاصه الان اعصابم خیلی خورده...امروز برای ده هزارمین بار آرزو کردم کاش چشمامو وا می کردم می دیدم این 4-5 ماه تموم شده...کلاسا...آزمون... امتحانامون...کارنامه...کنکور....نتیجش...همه چی...

بعدا نوشت1: شدیدا به آرامش فکری نیاز دارم...





بعدا نوشت2: من خوبم...!

اگه به این سوال جواب درست بدید یعنی زمینه ی قاتل شدن رو دارید!!!

بچه ها یه معما می نویسم هرکی تونست جواب درست بده یعنی شدیدا زمینه ی قاتل شدن رو داره! الکی هم نیستاااا!!


یه خانمی مادرش می میره.تو مجلس ترحیم مادرش یه پسری رو می بینه و ازش خوشش میاد.


بعد چند وقت خواهر خودشو می کشه!



چرا؟؟؟!!


منتظر جواباتونم!!!



نتیجه نوشت: بابا ایول شما همه تون یه پا قاتل بودین واس خودتون!!

مثه اینکه  فقط من جوابو اشتباه گفتم!!!

جوابش همونطور که بچه ها گفتن اینه:چون دوباره پسره رو ببینه!!

البته فقط اونایی که همون لحظه این جواب به فکرشون رسید زمینه قاتل شدن دارن!

نه شمایی که ۳ ساعت فکر کردی رو معما که چه طور جواب بدی که به قاتل بودن بخوره!!


:دی

نوروز!!!

هیچی ندارم بگم بچه ها!!!


هرچی بنویسم تکراریه!


ولی از صمیم قلبم عیدو به همتون تبریک میگم.


13 به در واسه کنکور مام یه سبزه گره بزنید بی زحمت!!! هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!!





فعلا!