دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

2 صبح نوشت

گذشت کردن 2 حالت داره:


یا اونقدر دوسش داری که از اشتباهش میگذری...

یا اونقدر از چشمت میافته که از خودش و اشتباهش با هم میگذری...

فکر کنم همین الان صدای اذانو شنیدم!

ساعت 6 صبحه و باز هنوز نخوابیدم!دیگه یادم نمیاد آخرین باری که زودتر از چهار پنج صبح خوابم برده کی بوده! انقدر فکر تو سرم میچرخه که نمیدونم به کدوم فکر کنم.،،

باشه.اینم تقصیر تو نیست!

...

BAMMMM!

کاش مى توانستم جلوى فکر کردنم
را بگیرم، سعى میکنم. نمی‌ خواهم 
بیاندیشم،می ‌اندیشم که نمیخواهم
بیاندیشـم، نباید بیاندیشـم که نمی‌ 
خواهم بیاندیشم، زیرا این همچنان 
یک اندیشه است .. آیا هرگز پایانی
بر آن نیسـت؟

| ژان پل سارتر