ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو دوران جاهلیتم، کل دوره دبیرستان تمام تلاشمو کردم که مامانم واسم گوشی بگیره، اما جواب نه که نه!
جا داره از همینجا دستشو ببوسم چون بدون گوشی دیگه آخرا با تک ماده قبول شدم یه سری درسارو.اگه گوشیم بود دیگه چی میشد.
یک سال قبل کنکور، واسه اینکه من و خواهرمو تشویق کنه، رفت دوتاسیم کارت همراه اول رند خرید که شماره شون پشت سر هم بود, گفت کنکور قبول شدین گوشی رو هم میخرم و خرید و ادامه ماجرا.
از اونجایی که اون موقع همراه اول زیاد دکل نداشت و هرجایی آنتن نمیداد، من یه سیم ایرانسل خریدم و دیگه کم کم این سیمکارت استفاده نشد.و چون از این سیمکارت قدیمیا بود،به تنها دستگاهی که میخورد تبلتی بود که برای کارم استفاده میکنم و اونم همیشه رو حالت پرواز بود.گاهی روشن میکردم که سیمکارتم سلب امتیاز نشه و همین روال سیزده سال ادامه داشت تا اینکه اوایل اسفند اومدم تماس بگیرم که دیدم ای داد بیداد، سیمکارت عزیزمو ازم گرفتن.دقیقا تو مسیر فرودگاه بودم و داشتم از خشم میمردم انگار عزیز ترین چیز زندگیمو ازم گرفته بودن.اینکه چقدر حرص خوردم و ناراحت شدم و به در و دیوار زدم بماند، به اپراتور ها که زنگ میزدم، با نهایت سنگدلی میگفتن اتفاقا همین اسفند هم سلب امتیاز شده و شما هیچ کاریم نمیتونی بکنی چون دیگه به اسمت نیست.نمیدونم چه مریضیه من دارم که وقتی یکی بهم میگه تو نمیتونی یه کاری رو بکنی باید حتما اون کارو بکنم.اصلا نمیتونستم بپذیرم چیزی که این همه مدت مال من بود دیگه مال من نباشه.رفتم نمایندگی کل فروش همراه اول و بهم گفتن برو نامه بنویس ببر دبیرخونه و بعد از هفت بار طول و عرض خیابون ونک رو گشتن دبیرخونه رو پیدا کردم و یارو گفت تعطیلیم برو فردا بیا.دیگه انقدر اصرار کردم که گفت کارت چیه و بهش توضیح دادم نامه رو زد و گفت ۲۰ روز دیگه تماس بگیر پیگیری کن.دیروز زنگ زدم و گفت بیا دفتر مرکزی و دوباره ثبت نام کن سیمکارتتو بگیر.نمیدونید چقدر خوشحال شدم.با اینکه امروز یه پرواز طولانی دارم و باید میخوابیدم صبح پاشدم رفتم سیمکارت عزیزمو پس گرفتم.
Now I can die peacefully
ولی کلا ماه اسفند ماه درگیری من با سیمکارتا بود.
سال ۹۶ یا ۹۷ رفتم یه خط ایرانسل به اسم خط صفر و گرون تر از سیمکارتای معمول خریدم و از لحظه ای که روشن کردم مزاحم ۰۹۱۷ زنگ میزد و همه شون اسم یه دخترو میگفتن.یعنی هرچی بلاک میکردم تمومی نداشتن.
خیلی طول کشید که کم کم خط، خط آدمیزادی بشه.
بعد جالبه واسه مراسم چهلم مادربزرگم رفته بودم شمال و وسط مراسم یکی زنگ میزد به این ایرانسلم و هی میگفت فلانی میگفتم نه بعد میپرسید مگه این شماره فلان نیست؟آخر بلاکش کردم و فردا با یه شماره دیگه زنگ زد برداشتم دیدم یه خانم عصبانی میگه شما این خطو از کجا آوردی؟ مال منه؟
-چیمیگی خانم؟ من هشت ساله این خطو دارم استفاده میکنم.
• از کجا آوردی؟
-خریدم از نمایندگی (بله جواب اصلی که دلم میخواست بدم و انتقام همه ی اون زنگای شب و نصفه شبو بگیرم ازش چیز دیگه ای بود.)
•نه این خط مال منه
- برو شکایت کن
:))
میخواستم بگم زنیکه من ۶ ماه غافل شدم خط رندمو رو هوا زدن بعد از ۸ سال اومدی مدعی شدی.مرده شور اون خط خرابتو ببرن.ولی جلوی خودمو گرفتم.
خلاصه که اومدم یه یادآوری بکنم بهتون،اگه خطی دارین که چند وقته روشن نکردین،دریابین که خیلی زود دیر میشَوِه.
تعطیلات خود را چگونه میگذرانید؟
به نام خدا:
با پرواز های خوش موقع. :`)
چگونه بیدار میمانید؟
با گوش دادن به موزیک های هارش و آدرنالین تلقینی .
But mentally I'm here .
Kensington - No me
Unplugged / Live
ساعت ۲:۳۵ به زور خودمو از تخت بیرون کشیدم و با چشمای نیمه بسته شروع کردم آرایش کردن. همون غر زدنای همیشگی با خودم: سگ میره دوبی روز اول عید؟
حتما پرواز خالیه.اشکال نداره سریع میگذره میره.
وقتی رسیدم بریفینگ دیدم همه با خنده شوخی هی تبریک میگن.فکر کردم منظورشون همون نامه تشکریه که سرمسافر پست قبلی روی برد زدن.بعد دیدم نه، میگن نمونه نمونه، رفتم دیدم عه عکس منو زدن جزو مهماندارای نمونه اسفند.الان فهمیدم چرا پرواز قبلی یکی از همکارام هی رد میشد و میگفت نمونه فکر میکردم داره مسخره بازی در میاره.
بعد از اینکه بریفینگ انجام شد سرمهماندارمون به همه عیدی کتاب داد و کلی خوشحال شدیم.پشت سرش یکی دیگه از همکارامونم به همه عیدی داد و خلاصه صبحمونو با عیدی شروع کردیم.باشد تا همینجوری با عیدی به پایان برسد.
توی اتوبوس که نشستیم بریم به سمت فرودگاه دیدیم یکی خیلی ناراحته،همونی که عیدی داد،بهش گفتیم چی شده؟ خسته ای؟ گفت نه، پسرخالم توی رشت داشته از خیابون رد میشده و ماشین بهش زده و درجا تموم کرده.واقعا باورم نمیشد رشتم مثل تهران داره نا امن میشه خیابوناش.
الانم که تعطیلاته و شلوغ تر از همیشه.کاش تو مقوله راهنمایی رانندگی این روزا بیشتر سخت بگیرن تا کمتر شاهد اینجور اتفاقا باشیم.
یاد پریشب افتادم.تو هواپیما مشغول کارام بودم یکی از خلبانامون که واسه کشور دیگه ایه و یکم سخت فارسی صحبت میکنه، خیلی رندوم اومد گفت من و شما به فاصله ی دو روز به این دنیا دچار شدیم.دچار شدن! واژه جالبیه ها اگه بهش فکر کنی.مثل یه دردی که بهش دچار شدی و نمیدونی تا کی ادامه داره یا چطور به پایان میرسه.
روز اول فروردین، بیشتر از این حرفای دارک نزنیم بهتره، توی کشوری زندگی میکنیم که اگه امید نداشته باشی کارت تمومه.ایشالا تنها چیزی که دچارش میشین، شادی زیاد و خبرای خوب باشه.
دایرة المعارف نوشت: بریفینگ: جلسه ای که قبل از هر پرواز انجام میشه و اطلاعات پرواز، مسافرا و... داده میشه.
بعدا نوشت ۱: پرواز در واقع فول فول بود!
بعدا نوشت ۲: این که من تو این لیست نمونه ها باشم انقدر برام بعید بود که حتی بردو نگاهم نکرده بودم.آخرین بار سال ۹۷ جزو مهماندار نمونه ها شده بودم ولی بیشتر سوژه خنده شد چون زیر عکسم نوشته بود آقای .... و هی همه منو آقای فلانی صدا میکردن.و کل اون یک ماه من به صورت پوکر فیس :| بودم که یارویی که تایپ کرد آقا مقنعه منو ندید حتی؟!
بعدا نوشت۳: منظورم از سگ، خود خودم بودم،یه وقت جسارت نشه به خواننده های عزیز.
بعدا نوشت۴: خواهش میکنم، اگه مسافرت رفتید یا حتی تو شهر خودتون هستید خیلی مراقب باشین.چه موقع رانندگی چه موقع پیاده روی.امیدوارم تعطیلات بهتون خوش بگذره.