دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

دنیای این روزای من...

گاه نوشت های یک مهماندار خواب زده

بی نظیره بی نظیر... الهی شکرت :))

تو دوران جاهلیتم، کل دوره دبیرستان تمام تلاشمو کردم که مامانم واسم گوشی بگیره، اما جواب نه که نه! 

جا داره از همینجا دستشو ببوسم چون بدون گوشی دیگه آخرا با تک ماده قبول شدم یه سری درسارو.اگه گوشیم بود دیگه چی میشد.

یک سال قبل کنکور، واسه اینکه من و خواهرمو تشویق کنه، رفت دوتاسیم کارت همراه اول رند خرید که شماره شون پشت سر هم بود, گفت کنکور قبول شدین گوشی رو هم میخرم و خرید و ادامه ماجرا.

از اونجایی که اون موقع همراه اول زیاد دکل نداشت و هرجایی آنتن نمیداد، من یه سیم ایرانسل خریدم و دیگه کم کم این سیمکارت استفاده نشد‌.و چون از این سیمکارت قدیمیا بود،به تنها دستگاهی که میخورد تبلتی بود که برای کارم استفاده میکنم و اونم همیشه رو حالت پرواز بود.گاهی روشن میکردم که سیمکارتم سلب امتیاز نشه و همین روال سیزده سال ادامه داشت تا اینکه اوایل اسفند اومدم تماس بگیرم که دیدم ای داد بیداد، سیمکارت عزیزمو  ازم گرفتن.دقیقا تو مسیر فرودگاه بودم و داشتم از خشم میمردم انگار عزیز ترین چیز زندگیمو ازم گرفته بودن.اینکه چقدر حرص خوردم و ناراحت شدم و به در و دیوار زدم بماند، به اپراتور ها که زنگ میزدم، با نهایت سنگدلی میگفتن اتفاقا همین اسفند هم سلب امتیاز شده و شما هیچ کاریم نمیتونی بکنی چون دیگه به اسمت نیست.نمیدونم چه مریضیه من دارم که وقتی یکی بهم میگه تو نمیتونی یه کاری رو بکنی باید حتما اون کارو بکنم.اصلا نمیتونستم بپذیرم چیزی که این همه مدت مال من بود دیگه مال من نباشه.رفتم نمایندگی کل  فروش همراه اول و بهم گفتن برو نامه بنویس ببر دبیرخونه و بعد از هفت بار طول و عرض خیابون ونک رو گشتن دبیرخونه رو پیدا کردم و یارو گفت تعطیلیم برو فردا بیا.دیگه انقدر اصرار کردم که گفت کارت چیه و بهش توضیح دادم نامه رو زد و گفت ۲۰ روز دیگه تماس بگیر پیگیری کن.دیروز زنگ زدم و گفت بیا دفتر مرکزی و دوباره ثبت نام کن سیمکارتتو بگیر.نمیدونید چقدر خوشحال شدم.با اینکه امروز یه پرواز طولانی دارم و باید میخوابیدم صبح پاشدم رفتم سیمکارت عزیزمو پس گرفتم.

Now I can die peacefully

ولی کلا ماه اسفند ماه درگیری من با سیمکارتا بود.

سال ۹۶ یا ۹۷ رفتم یه خط ایرانسل به اسم خط صفر و گرون تر از سیمکارتای معمول خریدم و از لحظه ای که روشن کردم مزاحم ۰۹۱۷ زنگ میزد و همه شون اسم یه دخترو میگفتن.یعنی هرچی بلاک میکردم تمومی نداشتن.

خیلی طول کشید که کم کم خط، خط آدمیزادی بشه.

 بعد جالبه واسه مراسم چهلم مادربزرگم رفته بودم شمال و وسط مراسم یکی زنگ میزد به این ایرانسلم و هی  میگفت فلانی میگفتم نه بعد میپرسید مگه این شماره فلان نیست؟آخر بلاکش کردم و فردا با یه شماره دیگه زنگ زد برداشتم دیدم یه خانم عصبانی میگه شما این خطو از کجا آوردی؟ مال منه؟

-چی‌میگی خانم؟ من هشت ساله این خطو دارم استفاده میکنم.

• از کجا آوردی؟

-خریدم از نمایندگی (بله جواب اصلی که دلم میخواست بدم و انتقام همه ی اون زنگای شب و نصفه شبو بگیرم ازش چیز دیگه ای بود.)

•نه این خط مال منه

- برو شکایت کن

:))

میخواستم بگم زنیکه من ۶ ماه غافل شدم خط رندمو رو هوا زدن بعد از ۸ سال اومدی مدعی شدی.مرده شور اون خط خرابتو ببرن.ولی جلوی خودمو گرفتم.

خلاصه که اومدم یه یادآوری بکنم بهتون،اگه خطی دارین که چند وقته روشن نکردین،دریابین که خیلی زود دیر میشَوِه.