دوست داشتن مثل الاکلنگ می مونه، اونی که عاشق تره همیشه خودش رو پایین نگه می داره تا عشقش از بالا بودن لذت ببره
اوهوم.
alireza
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 ساعت 09:21 ب.ظ
دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای " کی" پرسید: اگر کوسهها آدم بودند، با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟ آقای کی گفت: البته ! اگر کوسه ها آدم بودند، توی دریا برای ماهیها جعبههای محکمی میساختند، همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند، مواظب بودند که همیشه پر آب باشد. هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند. برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد، گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند، چونکه گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است! برای ماهی ها مدرسه میساختند وبه آنها یاد میدادند که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند درس اصلی ماهیها اخلاق بود به آنها می قبولاندند که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند به ماهی کوچولو یاد میدادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند و چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند آیندهای که فقط از راه اطاعت به دست میآیید اگر کوسه ها آدم بودند، در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت: از دندان کوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می کشیدند، ته دریا نمایشنامه به روی صحنه میآوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان شاد و شنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند. همراه نمایش، آهنگهای مسحور کنندهای هم مینواختند که بی اختیار ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند. .
در آنجا به ماهیها می آموختند
"زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود"
حسابی بردم تو فکر این قضیه.!
alireza
جمعه 10 شهریورماه سال 1391 ساعت 09:50 ب.ظ
فک میکنم منشا موضوع این پستت به گیرنده ربط داره نه فرستنده....
نچ . خوشم نیومد . یه معلم ، اگه حدودش رعایت نشه ، بیشتر از اونی که متعارفه ، کسی باش صمیمی باشه و شوخی کنه . جایگاه اون معلم متزلزل میشه و دیگه نمی تونه درست کارش رو انجام بده . خدا که جای خود داره .
حق میدم البته بهتون تقصیر شما نیست...انقد از بچگی مارو از خدا ترسوندن و فقط از خشم خدا گفتن حق دارین فکر کنید که این حرف من توهین به خدا باشه.
ولی همین معلم با هیبتی که میگی تو روش خیلی دولا راست میشیم و دست به سینه و احترامشو میذاریم و همچی که از در کلاس رفت بیرون هرچی فحش بلدیم بش میدیم و اداشو در میاریم؟؟؟پس این چیه؟
البته بودن معلمایی که باهاشون راحت بودیم جایگاهشونم همیشه حفظ بوده. از نظر من خیلی دوست داشتنی بودن و من هرگز به بقیه هم اجازه ندادم دربارشون چیزی بگن.کارشونم همیشه درست بوده. نمی دونم اشتباه متوجه شدم یا نه ولی این جمله که خدا از رگ گردنم به آدم نزدیک تره واسه من از نظر صمیمیتشم معنا میده. خدا مثل معلم کلاس احتیاجی به احترام کاذب من نداره.به خاطر نظم کلاسم مجبور نیستم بهش احترام بذارم.خودش منو آفریده از هرکسیم بیشتر منو میشناسه و منم واقعا دوسش دارم ولی ازش نمی ترسم.
باهاش از هرکسی راحت ترم چون منو از خودم بهتر می شناسه و میبینه که تو طول روز چه بلاهایی سرم میاد!
البته ناگفته نمونه . ممکنه از نظر تو این حد خیلی هم نامتعارف نباشه . در کل نظر شخصی بود . اما راجع به متنت باید بگم . خوب وارد شدی و حرفت رو زدی .
ممنون. فکر می کنم که جواب کاملمو تو نظر قبلیت دادم...
alireza
شنبه 11 شهریورماه سال 1391 ساعت 08:40 ب.ظ
می خواستم یه دونه جمله عاطفانه ی عاشقانه از خودم در وکنم...گفتم شاید دیگرانو تو شک بندازم.... . . . .اصن بذار تو شک بیفتن...هرچی میخوان بگن بگن.. در کنم؟
آخه برادر من مگه کامنت دونی سازمان استعداد یابیه!!!
سلام
وبلاگ جالبی داری، یه سری همه به من بزن، اگه خواستی منو با عنوان "همه چی" لینک کن بعد تو قسمت نظرات بگو تا منم لینکت کنم
ممنون
که چی مثلا...؟؟؟؟؟؟؟؟
جواب نمیده که....!!!
نکن این کار روووووووووووووووووو!!! کار زشتیه!!!
الان دقیقا همین حس رو دارم...
اومدم رشت واسه عروسی دختر عمم ولی یه خبر بد حالمو ریخت به هم...
خدایا...که چی مثلا انقدر ضد حال میزنی؟؟؟؟؟
هه!
چه عجب یکی اومد پست مارو خوند و نصیحت نکرد.
اصن خوشم نمیاد وقتی یکی اصن تو باغ نیست و نمی دونه جریان چیه شروع می کنه نصیحت کردن.
مرسی مریم!
جاییکه در آن خوش بینی بیش از هر جای دیگر رواج و رونق دارد ، تیمارستان است . (هاولاک الیس)
لایک.
شاید یه روز این جمله رو تیتر وبلاگم کردم تا بعضیا ببینن...
سلام عزیز دلم
مرسیییییییییییییییییییییییی که بهم سرزدی منم چندتا از پستاتو خوندم فوق العاده بود ....
اپم خواستی بیا منتظرم....
مرسی.
حتما میام!
سلام
خوش اومدی
مرسی
سلام گلم من لینکت کردم....


ما نیز...!!
سلام خوش اومدی/ من گفتم ششایدکنکور داشتی و تعیین رشتهو اینجور چیزا بهر حال خوش بمویی کرجان...
مرسیی! مرسی!
اونوقت چی بگه بهت؟
نمدونم!
من جواب میخوام!!!
مگه چی کارت کرده دختر؟
هعیییی!!!
خودش بهتر میدونه!!!
دوست داشتن مثل الاکلنگ می مونه، اونی که عاشق تره همیشه خودش رو پایین نگه می داره تا عشقش از بالا بودن لذت ببره
اوهوم.
دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای " کی" پرسید:
اگر کوسهها آدم بودند، با ماهیهای کوچولو مهربانتر میشدند؟
آقای کی گفت: البته ! اگر کوسه ها آدم بودند،
توی دریا برای ماهیها جعبههای محکمی میساختند،
همه جور خوراکی توی آن میگذاشتند،
مواظب بودند که همیشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند.
برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد،
گاهگاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند،
چونکه
گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است!
برای ماهی ها مدرسه میساختند
وبه آنها یاد میدادند
که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند
درس اصلی ماهیها اخلاق بود
به آنها می قبولاندند
که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است
که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند
به ماهی کوچولو یاد میدادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند
و چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند
آیندهای که فقط از راه اطاعت به دست میآیید
اگر کوسه ها آدم بودند،
در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
از دندان کوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می کشیدند،
ته دریا نمایشنامه به روی صحنه میآوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان
شاد و شنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند.
همراه نمایش، آهنگهای مسحور کنندهای هم مینواختند که بی اختیار
ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها میکشاند. .
در آنجا به ماهیها می آموختند
"زندگی واقعی در شکم کوسه ها آغاز میشود"
حسابی بردم تو فکر این قضیه.!
فک میکنم منشا موضوع این پستت به گیرنده ربط داره نه فرستنده....
چطور؟!!
مرحله بعدیشم اینه که ساکت بشی و تو دلت بگی باشه هرکاری دوست داری بکن
اوهوم...!
اخ اخ اخ دقیقا همینه :))
غش نکنی!!!
نچ . خوشم نیومد .
یه معلم ، اگه حدودش رعایت نشه ، بیشتر از اونی که متعارفه ، کسی باش صمیمی باشه و شوخی کنه . جایگاه اون معلم متزلزل میشه و دیگه نمی تونه درست کارش رو انجام بده .
خدا که جای خود داره .
حق میدم البته بهتون تقصیر شما نیست...انقد از بچگی مارو از خدا ترسوندن و فقط از خشم خدا گفتن حق دارین فکر کنید که این حرف من توهین به خدا باشه.
ولی همین معلم با هیبتی که میگی تو روش خیلی دولا راست میشیم و دست به سینه و احترامشو میذاریم و همچی که از در کلاس رفت بیرون هرچی فحش بلدیم بش میدیم و اداشو در میاریم؟؟؟پس این چیه؟
البته بودن معلمایی که باهاشون راحت بودیم جایگاهشونم همیشه حفظ بوده. از نظر من خیلی دوست داشتنی بودن و من هرگز به بقیه هم اجازه ندادم دربارشون چیزی بگن.کارشونم همیشه درست بوده.
نمی دونم اشتباه متوجه شدم یا نه ولی این جمله که خدا از رگ گردنم به آدم نزدیک تره واسه من از نظر صمیمیتشم معنا میده.
خدا مثل معلم کلاس احتیاجی به احترام کاذب من نداره.به خاطر نظم کلاسم مجبور نیستم بهش احترام بذارم.خودش منو آفریده از هرکسیم بیشتر منو میشناسه و منم واقعا دوسش دارم ولی ازش نمی ترسم.
باهاش از هرکسی راحت ترم چون منو از خودم بهتر می شناسه و میبینه که تو طول روز چه بلاهایی سرم میاد!
البته ناگفته نمونه . ممکنه از نظر تو این حد خیلی هم نامتعارف نباشه . در کل نظر شخصی بود .
اما راجع به متنت باید بگم . خوب وارد شدی و حرفت رو زدی .
ممنون.
فکر می کنم که جواب کاملمو تو نظر قبلیت دادم...
می خواستم یه دونه جمله عاطفانه ی عاشقانه از خودم در وکنم...
گفتم شاید دیگرانو تو شک بندازم....
.
.
.
.اصن بذار تو شک بیفتن...هرچی میخوان بگن بگن..
در کنم؟
آخه برادر من مگه کامنت دونی سازمان استعداد یابیه!!!
با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !
بابا ایووووووووول!!!
مثل اینکه واقعا کامنت دونیمو باید تبدیل به سازمان استعدادیابی کنم!!
یا شب شعر بزنم!!
خعلی قشنگ بود عسسیسسسسسم!
باریک به این زهرا....
.
.
..
.
.
.نگفتی در وکنم...؟ استعدادم داره می خاره ؟
...
زهرا جون که اینجا حق آب و گل دارن!!!!
تو به خودت نگیر!!
میگم پریماه خانم چقدر بحال جواب نظراتتو میدی! میزنی تو ذوق همه!
با تشکر از حامد عزیز!!!
من با دوستان شوخی می کنم!
میخوام جو رو صمیمی کنم!
هوم؟!