ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عزیزترین، عزیزترین، ساعت یک و سی دقیقه نیمه شب است..
خواهش میکنم عزیز دلم یک گل رز برایم بفرست تا بدانم مرا بخشیدهای.
من در واقع خسته نیستم ولی بیحس و سنگینم و نمیتوانم کلمات مناسب را پیدا کنم.
آنچه میتوانم بگویم این است که: در کنارم بمان و تنهایم نگذار...
زندگی خیلی دشوار و غمانگیز است. چطور آدم میتواند امیدوار باشد که خواهد توانست کسی را با نوشته برای خودش نگه دارد؟
فرانتس کافکا
نامه به فلیسه