ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دوراس میگفت: "گاهی پیش می آید که آدم به این فکر می افتد که همین الان برود خودش را نابود کند ولی بعد به نوشتن ادامه میدهد."
شاید به این امید که هر کلمه ای که مینویسیم، نور اندکی بتاباند برخسته ای که در دخمه تنهاییش با نومیدی به تاریکی چنگ میزند و نوشته ای از نویسنده ای نادیده، کمکش کند که از پا نیفتد و دوام بیاورد تا سیاهی ها تمام شود. آخر آن که مینویسد، بیش از هرکسی در اعماق ظلمت زیسته و خوب میداند انتظار برای آفتابی که برآید و بر نمی آید، چقدر جانکاه است.
حالا از کجا معلوم! شاید هم روزی از خواننده ای ناشناس، کلماتی برای این نویسنده در گوشه عزلتش برسد که پنجره ای به روی خورشید باز کند.
آنگاه همانطور که دوراس میگفت: " با هم مینالیم و میگرییم."...
از صفحه خانم نزهت بادی
زیبا می نویسید!
این نوشته از پیج اینستاگرام خانم نزهت بادی بود.ممنونم
اولش غمگین بود آخرش هم غمگین تر
آره منم خیلی دوسش داشتم.
چه متن زیبایی، انگار برآمده از دل همهست.
اوهوم.دقیقا.
خانم بادی نویسنده هست؟
یه دوستی برا بیست سال پیش یش میشناختم اسم فامیلش نزهت بادی بود
اونم تو اون سن قلم خوبی داشت
برم ببینم تو اینستا پیدا کنم این همون هست
بله.هم مینویسن و هم نقد فیلم انجام میدن. آیدی اینستاگرامشونم همین هست.من قلمشو خیلی دوست دارم.