ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
چند وقتیه دیگه اصن حس و حال خونه رفتن و ندارم...
میرم تا 1 ساعت خانواده (مامان+خواهرم) رو میبینم...بعد اون همه پراکنده میشن.یکی میره سر کار یکی میره دور دور و نومزدنگ و اینا و من میمونم و یه خونه درندشت ساکت که من فقط از قسمت اتاقش استفاده میکنم که مثلا اتاق خودمه.
.
.
.
.
الان دارم فکر می کنم که پنجشنبه برگردم رشت...اینجا که بیکار نشستم لااقل برم خوابگاه یه نگاهی به کتابام بندازم...یا حداقل 4 تا هم صحبت دور و ورم باشه...
ای بابا این اسمایلای جدید بلاگ اسکای اصن نمیتونه حس و حال آدمو خوب بروز بده من از همین تریبون از مسئولین خواهش میکنم همون اسمایلی های سابقو برگردونید...لدفن!!
راستی عید همگی مبارک********
شاد باشید :-*
احوال دوستای قدیمی ;-)
:)
از 90 خوندم مطالبت و یک حسی توش هست چرا؟
چه حسی ؟
کاش من جایه تو بودم...اوه چه موقعیت خوبی..دانشجو باشی داشگاهتم شهرستان...باور کن بهترین حالت زندگی برایه منه...دور باش از همه دور باش
آره دقیقا با این که تا شهرمون 2 ساعت راهه ولی اصن حس رفتن ندارم...همین جا خوبم...بهترم.
آپم
اوککککیییییی