-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مهرماه سال 1389 01:57
ماه من غصه چرا...؟! آسمان را بنگر...که هنوز...بعد صد ها شب و روز مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد! یا زمینی را که...دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نه گرفت! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار...دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز...پر امنیت احسان خداست! ماه...
-
چیز خاصی نیست!!!
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 03:44
راستش هدفم از درست کردن این وبلاگ...خب آدم بالاخره باید حرف دلشو به یکی بگه دیگه!!! اما در کل دوست دارم با آدمای مختلف آشنا شم و وبلاگ نویسی این ویژگیو داره. من یه دفتر دارم و چیزای جالبی که میخونم توش مینویسم.اونایی که فکر میکنم جالبه واستون مینویسم،اما نیست الان یه کم دیر وقته...دفترمم تو دسترس نیست....بگذریم اما...
-
سخنی با رفقا!!!
دوشنبه 12 مهرماه سال 1389 02:57
سلام رفقا! ممنونم از اینکه از وبلاگم دیدن می کنید! اگه یه خرده خسته کنندست ببخشید آخه تازه بازش کردم! بهتون قول میدم یه چند وقت دیگه که راه افتادم بهتر میشه. حتما حتما نظرتونو بگید! با تشکر parimah.